خيانت را در او بوجود آورده است " . در شماره 120 همين مجله تحت عنوان " عشق و ازدواج به سبك فرانسوی "چنين مينويسد : " زن و شوهر فرانسوی مسئله بی وفائی را بين خودشان حلكرده و برای آن قاعده و قانون و حد و حدودی قائل شدهاند ، اگر مرد از مرزاين قاعده و قانون تجاوز نكند پرش به تاريكيش بی اهميت است . آيااصولا يك مرد بعد از دو سال زندگی زناشوئی ميتواند وفادار بماند ؟ بطوريقين ، نه . زيرا اين خلاف طبيعتش است . اما در مورد زنان تا اندازهایتفاوت میكند و خوشبختانه آنها به اين تفاوت واقفند . در فرانسه اگرشوهری مرتكب خيانت شود ، زنش احساس نارضائی نميكند يا عصبانی نميشود، زيرا بخودش دلداری ميدهد : او فقط جسمش را با خودش نزد ديگری بردهنه روح و احساساتش را ، روح و احساساتش مال من است " . در چند سال پيش نظريه يك پروفسور زيست شناس بنام دكتر " راسل لی" در همين زمينه در روزنامه كيهان منتشر شد و مدتی مورد بحث و گفت وگوی نويسندگان ايرانی بود . بعقيده دكتر راسل لی ، قناعت مرد بيك زنخيانت بنسل است ، نه از نظر كميت بلكه از نظر كيفيت ، زيرا بسندهكردن مرد به يك زن ، نسل او را ضعيف ميكند . نسل در چند همسری قوی ونيرومند ميگردد . بعقيده ما اين توصيف از طبيعت مرد بهيچوجه صحيح نيست ، الهام بخشاين مفكران در اين عقيده ، اوضاع خاص محيط اجتماعی آنها بوده نه طبيعتواقعی مرد . |