" خود " را فراموش كرده است ، هم خود را فراموش كرده و هم خدای خودرا ، مسئله مهم اينست كه " خود " را تحقير كرده است ، از درون بينی وتوجه به باطن و ضمير غافل شده و توجه خويش را يكسره به دنيای حسی و مادیمحدود كرده است ، هدفی برای خود جز چشيدن ماديات نمیبيند و نمیداند ،خلقت را عبث میانگارد ، خود را انكار میكند ، روح خود را از دست دادهاست . بيشتر بدبختيهای امروز بشر ناشی از اين طرز تفكر است و متأسفانهنزديك است جهانگير شود و يكباره بشريت را نيست و نابود كند . اين طرزتفكر درباره انسان سبب شده كه هر چه تمدن توسعه پيدا میكند و عظيمترمیگردد ، متمدن بسوی حقارت میگرايد ، اين طرز تفكر درباره انسان موجبگشته كه انسانهای واقعی را همواره در گذشته بايد جستجو كرد و دستگاه عظيمتمدن امروز بساختن هر چيز عالی و دست اول قادر است جز به ساختن انسان .گاندی ميگويد : " غربی برای آن مستحق دريافت لقب خدائی زمين است كههمه امكانات و موهبتهای زمينی را مالك است ، او بكارهای زمينی قادراست كه ملل ديگر آنها را در قدرت خدا میدانند . لكن غربی از يك چيزعاجز است و آن تأمل در باطن خويش است ، تنها اين موضوع برای اثباتپوچی درخشندگی كاذب تمدن جديد كافی است . تمدن غربی اگر غربيان را مبتلا بخوردن مشروب و توجه باعمال جنسی نمودهاست ، بخاطر اينست كه غربی بجای " خويشتن جوئی " در پی نسيان و هدر ساختن خويشتن است . . . . قوه عملی او بر اكتشاف و اختراع و تهيه وسائل جنگی ، |