زمان تطبيق دهد و هم كوشش ميكند جلو انحرافات زمان را بگيرد و ازهمرنگ شدن با آنها خود را بركنار دارد . اما متأسفانه هميشه اينطور نيست ، دو بيماری خطرناك همواره آدمی رادر اين زمينه تهديد ميكند : بيماری جمود و بيماری جهالت ، نتيجه بيماریاول توقف و سكون و باز ماندن از پيشروی و توسعه است و نتيجه بيماری دومسقوط و انحراف است . جامد از هر چه نو است متنفر است و جز با كهنه خو نميگيرد و جاهل هرپديده نوظهوری را بنام مقتضيات زمان ، بنام تجدد و ترقی موجه ميشمارد .جامد هر تازهای را فساد و انحراف میخواند و جاهل همه را يك جا بحسابتمدن و توسعه علم و دانش ميگذارد . جامد ميان هسته و پوسته ، وسيله و هدف فرق نميگذارد ، از نظر او دينمأمور حفظ آثار باستانی است ، از نظر او قرآن نازل شده است برای اينكهجريان زمان را متوقف كند و اوضاع جهان را بهمان حالی كه هست ميخكوبنمايد . از نظر او عمه جزو خواندن ، با قلم نی نوشتن ، از قلمدان مقوائیاستفاده كردن ، در خزانه حمام شستشو كردن ، با دست غذا خوردن ، چراغنفتی سوختن ، جاهل و بيسواد زيستن را بعنوان شعائر دينی بايد حفظ كرد .جاهل برعكس ، چشم دوخته به بيند در دنيای مغرب چه مد تازه و چه عادتنوی پيدا شده است كه فورا تقليد كند و نام تجدد و جبر زمان روی آنبگذارد . جامد و جاهل متفقا فرض ميكنند كه هر وضعی كه در قديم بوده است ، جزءمسائل و شعائر دينی است ، با اين تفاوت كه جامد |