در اساس و سازمان بنيان خانوادگی پی برده است كه علم پس از چهارده قرنخود را به آنها نزديك میكند . طلاق ، از آن جهت رهائی است كه ماهيت طبيعی ازدواج ، تصاحب است و گاهی ميگويند : طلاق چرا صورت رهائی دارد ؟ حتما بايد صورت قضائیداشته باشد . به اينها بايد گفت طلاق از آن جهت رهائی است كه ازدواجتصاحب است ، شما اگر توانستيد قانون جفتجوئی را در مطلق جنس نر و مادهعوض كنيد و حالت طبيعی ازدواج را از صورت تصاحب خارج كنيد ، اگرتوانستيد در روابط جنس نر و جنس ماده اعم از انسان و حيوان ، برای هريك از آنها نقش مشابه يكديگر بوجود آوريد و قانون طبيعت را تغيير دهيد، ميتوانيد طلاق را از صورت رهائی خارج كنيد . يكی از اين عناصر مينويسد : " عقد ازدواج را عموما فقهای شيعه از عقودلازمه شمردهاند و قانون مدنی ايران را هم بظاهر آنرا عقد لازم ميداند ، وليكن من میخواهم بگويم عقد نكاح مطابق فقه اسلام و قانون مدنی ايران فقطنسبت به زن لازم است ، نسبت بمرد عقدی است جايز ، زيرا او هر وقتمیتواند اثر عقد مذكور را از بين برده ازدواج را بهم بزند " . سپس ميگويد : " عقد ازدواج نسبت بمرد جايز است و نسبت به زن لازمميباشد و اين يك بی عدالتی قانونی است كه زن را اسير مرد قرار دادهاست . من هر وقت عبارت ماده 1133 قانون مدنی كشور شاهنشاهی ايرانرا (قانون حق مرد بطلاق ) ميخوانم ، از بانوان ايرانی و از اين مدارس ودانشگاهها و از اين قرن اتم |