اينست كه زن عنصر گناه است ، از وجود زن شر و وسوسه برميخيزد ، زنشيطان كوچك است ، ميگويند در هر گناه و جنايتی كه مردان مرتكب شدهاندزنی در آن دخالت داشته است ، ميگويند مرد در ذات خود از گناه مبرااست و اين زن است كه مرد را بگناه ميكشاند ، ميگويند شيطان مستقيما دروجود مرد راه نمييابد و فقط از طريق زن است كه مردان را ميفريبد ، شيطانزن را وسوسه ميكند و زن مرد را ، ميگويند آدم اول كه فريب شيطان را خوردو از بهشت سعادت بيرون رانده شد از طريق زن بود ، شيطان حوا را فريفتو حوا آدم را . قرآن داستان بهشت آدم را مطرح كرده ولی هرگز نگفته كه شيطان يا مارحوا را فريفت و حوا آدم را ، قرآن نه حوا را بعنوان مسئول اصلی معرفیميكند و نه او را از حساب خارج ميكند ، قرآن ميگويد به آدم گفتيم خودتو همسرت در بهشت سكنی گزينيد و از ميوههای آن بخوريد ، قرآن آنجا كهپای وسوسه شيطانی را بميان ميكشد ضميرها را به شكل " تثنيه " مياورد ،ميگويد « فوسوس لهما الشيطان ». شيطان آن دو را وسوسه كرد . « فدلاهمابغرور »شيطان آن دو را بفريب راهنمائی كرد ، « و قاسمهما انی لكما منالناصحين »يعنی شيطان در برابر هر دو سوگند ياد كرد كه جز خير آنها رانميخواهد . به اين ترتيب قرآن با يك فكر رائج آن عصر و زمان كه هنوز هم در گوشهو كنار جهان بقايائی دارد سخت بمبارزه پرداخت و جنس زن را از ايناتهام كه عنصر وسوسه و گناه ، و شيطان كوچك است مبرا كرد . يكی ديگر از نظريات تحقيرآميزی كه نسبت به زن وجود |