مرد موجودی میخواهد كه قلب آن موجود را در اختيار داشته باشد ، حامی ومدافع او باشد . برای او فداكاری نمايد ، زحمت بكشد و پول درآورد ومحصول كار و زحمت خود را نثار او نمايد ، غمخوار او باشد . پولی كه مردبه زن بعنوان يك " روسپی " میداده و ميدهد ، همچنين پولی كه زن از راهكار و فعاليت بدست آورده و میآورد ، نه به احتياجات مالی وسيع زن كهچندين برابر احتياجات مرد است وافی بوده ، و نه ارزش آن پولی را داشتهكه مرد به خاطر علاقه و محبت و در راه عشق به زن میپرداخته است .احتياجات مالی وسيع زن را همواره مرد بعنوان يك فداكار تأمين كرده است. بهترين و نيرومندترين مشوق مرد بكار و فعاليت نيز كانون خانوادگی اويعنی همسر و فرزندان او بوده است . زن در چند شوهری هرگز نمیتوانسته است حمايت و محبت و عواطف خالصانهو فداكاری يك مرد را نسبت بخود جلب كند . از اينرو چند شوهری نظيرروسپیگری همواره مورد تنفر زن بوده است . عليهذا چند شوهری نه باتمايلات و خواستههای مرد موافقت داشته است و نه با خواستهها و تمايلاتزن . شكست اشتراكيت جنسی همچنانكه علت شكست اشتراكيت جنسی نيز همين است . اشتراكيت جنسی واز ميان رفتن اختصاص از دو طرف ، كه نه زن بمرد معينی اختصاص داشتهباشد و نه مرد به زن معينی ، همچنانكه اشاره كرديم ، از طرف افلاطونپيشنهاد شد ، منتها در شعاع طبقه حاكمه ، يعنی طبقه حاكمان فيلسوف وفيلسوفان حاكم بعقيده افلاطون . اين پيشنهاد نه تنها مورد پذيرش ديگرانواقع نشده بلكه خود |