قوانين و مقررات و حقوق و وظايف وضع واحد و مشابهی بوجود آورند وتفاوتهای غريزی و طبيعی زن و مرد را ناديده بگيرند . تفاوتی كه ميان نظراسلام و سيستمهای غربی وجود دارد در اينجاست . عليهذا آنچه اكنون دركشورما ميان طرفداران حقوق اسلامی از يكطرف و طرفداران پيروی از سيستمهایغربی از طرف ديگر ، مطرح است مسئله وحدت و تشابه حقوق زن و مرد استنه تساوی حقوق آنها . كلمه " تساوی حقوق " يك مارك تقلبی است كهمقلدان غرب بر روی اين ره آورد غربی چسبانيدهاند . اين بنده هميشه در نوشتهها و كنفرانسها و سخنرانيهای خود از اينكه اينمارك تقلبی را استعمال كنم و اين فرضيه را كه جز ادعای تشابه و تماثلحقوق زن و مرد نيست بنام تساوی حقوق ياد كنم ، اجتناب داشتهام .من نميگويم در هيچ جای دنيا ادعای تساوی حقوق زن و مرد معنی نداشته وندارد و همه قوانين گذشته و حاضر جهان حقوق زن و مرد را بر مبنای ارزشمساوی وضع كردهاند و فقط مشابهت را از ميان بردهاند . خير . چنين ادعائی ندارم . اروپای قبل از قرن بيستم بهترين شاهد است .در اروپای قبل از قرن بيستم زن قانونا و عملا فاقد حقوق انسانی بود . نهحقوقی مساوی با مرد داشت و نه مشابه با او . . . در نهضت عجولانهای كهدر كمتر از يك قرن اخير بنام زن و برای زن در اروپا صورت گرفت ، زن كمو بيش حقوقی مشابه با مرد پيدا كرد . اما با توجه بوضع طبيعی واحتياجات جسمی و روحی زن ، هرگز حقوق مساوی با مرد پيدا نكرد ، زيرا زناگر بخواهد حقوقی مساوی حقوق مرد و سعادتی مساوی سعادت مرد |