الرشيد " و نام زن را پس از " البالغه العاقله الرشيده " ذكر ميكردند. چگونه ممكن است نويسندگان قانون مدنی از اين نكته غافل مانده باشند ؟! نويسندگان قانون مدنی باور نميكردهاند كه كار انحطاط فكری به اينجابكشد كه با آنكه اهليت عام را ذكر كردهاند لازم باشد كه مجددا مادهای درباب نكاح به بلوغ و عقل و رشد اختصاص دهند . يكی از شارحين قانون مدنی ( آقای دكتر سيدعلی شايگان ) ماده 1064 را كهميگويد : " عاقد بايد بالغ و عاقل و قاصد باشد " بخيال اينكه مربوطبزوجين است و اهليت آنها را برای نكاح بيان ميكند و شرط رشد را ذكرنكرده است ، با ماده 211 كه اهليت عام را ذكر كرده است منافی دانسته وسپس در مقام توجيه برآمده است . در صورتيكه ماده 1064 مربوط به عاقداست و لازم نيست عاقد رشيد باشد . آنچه در اينمورد قابل اعتراض است عمل مردم ايرانی است نه قانون مدنیو نه قانون اسلام . در ميان مردم ما غالب پدران هنوز مانند دوران جاهليت، خود را اختياردار مطلق ميدانند و اظهار نظر دختر را در امر انتخابهمسر و شريك زندگی و پدر فرزندان آيندهاش ، بی حيائی و خارج از نزاكتميدانند و به رشد فكری دختر كه لزوم آن از مسلمات اسلام است توجهینميكنند . چه بسيار است عقدهائی كه قبل از رشد دختران صورت ميگيرد وشرعا باطل و بلا اثر است . عاقدها از رشد دختر تحقيق و جستجو نميكنند . بلوغ دختر را كافی میدانند. در صورتيكه ميدانيم چه داستانها از علماء بزرگ |