است كه خداوند زن را مايه آسايش و آرامش روح او قرار داده است (« و جعل منها زوجها ليسكن اليها ») دريافته است كه هر اندازه موجباتآسايش و فراغ خاطر همسر خود را فراهم كند غير مستقيم بسعادت خود خدمتكرده است و كانون خانوادگی خود را رونق بخشيده است . دريافته است كهاز دو همسر لازم است لااقل يكی مغلوب تلاشها و خستگيها نباشد تا بتواندآرامش دهنده روح ديگری باشد و در اين تقسيم كار آنكه بهتر است در معركهزندگی وارد نبرد شود مرد است و آنكه بهتر ميتواند آرامش دهنده روحديگری باشد زن است . زن از جنبه مالی و مادی نيازمند بمرد آفريده شده است و مرد از جنبهروحی ، زن بدون اتكاء بمرد نميتواند نيازهای فراوان مادی خود را كه چندينبرابر مرد است رفع كند ، از اينرو اسلام همسر قانونی زن ( فقط همسرقانونی او را ) نقطه اتكاء او معين كرده است . زن اگر بخواهد آنطور كه دلش ميخواهد با تجمل زندگی كند ، اگر به همسرقانونی خود متكی نباشد بمردان ديگر متكی خواهد شد ، اين همان وضعی استكه مع الاسف نمونههای زيادی پيدا كرده و رو به افزايش است . فلسفه تبليغ عليه نفقه مردان شكارچی اين نكته را دريافتهاند و يكی از علل تبليغ عليه نفقه زنبر شوهر همين است كه احتياج فراوان زن بپول اگر از شوهر بريده شود زن بهآسانی بدام شكارچی خواهد افتاد . اگر در فلسفه حقوقهای گزافی كه در مؤسسات به خانمها |