حقيقت اينست كه اسلام نخواسته بنفع زن و عليه مرد ، يا بنفع مرد وعليه زن قانونی وضع كند . اسلام نه جانبدار زن است و نه جانبدار مرد .اسلام در قوانين خود سعادت مرد و زن و فرزندانيكه بايد در دامن آنهاپرورش يابند و بالاخره سعادت جامعه بشريت را در نظر گرفته است . اسلامراه وصول زن و مرد و فرزندان آنها و جامعه بشريت را به سعادت ، در اينمیبيند كه قواعد و قوانين طبيعت و اوضاع و احوالی كه بدست توانا و مدبرخلقت بوجود آمده ناديده گرفته نشود . همچنانكه مكرر گفتهايم ، اسلام در قوانين خود اين قاعده را هموارهرعايت كرده است كه مرد مظهر نياز و احتياج و زن مظهر بی نيازی باشد ،اسلام مرد را بصورت خريدار و زن را به صورت صاحب كالا ميشناسد ، از نظراسلام در وصال و زندگی مشترك زن و مرد ، اين مرد است كه بايد خود رابعنوان بهرهگير بشناسد و هزينه اين كار را تحمل كند . زن و مرد نبايدفراموش كنند كه در مسئله عشق از نظر طبيعت دو نقش جداگانه بعهده آنهاواگذار شده است . ازدواج هنگامی پايدار و مستحكم و لذت بخش است كه زنو مرد در نقش طبيعی خود ظاهر شوند . علت ديگر كه برای لزوم نفقه زن بر مرد در كار است اينست كه مسؤوليتو رنج و زحمات طاقت فرسای توليد نسل از لحاظ طبيعت بعهده زن گذاشتهشده است ، آنچه در اين كار از نظر طبيعی بعهده زن گذاشته شده است ،آنچه در اين كار از نظر طبيعی بعهده مرد است يك عمل لذت بخش آنی بيشنيست ، اين زن است كه بايد اين بيماری ماهانه را ( در غير ايام كودكی وپيری ) تحمل كند ، سنگينی دوره بارداری و بيماری مخصوص اين دوره رابعهده بگيرد ، سختی زايمان و عوارض آن را تحمل نمايد ، |