آن نظر كه نفهميد . در مروج الذهب مسعودی مینويسد : " لما أفضتالخلافةإلی المتوكل أمر بترك النظر و المباحثة فی الجدال و الترك لماكان عليه الناس فی ايام المعتصم و الواثق ، و أمر الناس بالتسليم والتقليد ، و أمر الشيوخ المحدثين بالتحديث وإظهار السنة و الجماعة . "( 1 ) يعنی همينكه كار به متوكل منتهی شد و به خلافت رسيد دستور داد جلویبحثهای عقلی گرفته شود ، دستور داد مردم در مسائل دين تعبد صرف داشتهباشند و حق فكر كردن و تعقل در دستورهای دين را از مردم گرفت ، دستورداد شيوخ اهل حديث كه منكر اصل عدل بودند به كار نقل حديث بدون اظهارنظر بپردازند و سنت و جماعت را اظهار كنند . متوكل از شيوع فلسفه نيزكه مدتی شايع شده بود به جرم اينكه بحث عقلی است جلوگيری كرد . واژه سنی اين نكته هم خوب است گفته شود : كلمه " سنی " كه فعلا در مقابل "شيعه " اصطلاح شده در سابق به اين معنی گفته نمیشد ، بلكه اين كلمه را بهآنهايی میگفتند كه منكر اصل عدل و حسن و قبح واقعی اشياء بودند ، و چونعدليه منحصر بود به شيعه و معتزله ، و معتزله از زمان متوكل تحليل رفتندو به صورت يك مكتب مشخص نتوانستند قد علم كنند و تنها متكلمين شيعهبودند كه عقيده خود را حفظ كردند ، بعدها همه مسلمانان غير شيعه را اهلسنت و جماعت گفتند . اين نكته ديگر را هم بايد دانست : اين طور نيست كه همهپاورقی : . 1 مروج الذهب ، ج 4 ، ص . 86 |