و معلومات مردم مخالف باشد ، با آشنايی با خودش مخالف نيست ، بلكهخواهد گفت با من آشنا باشيد و با غير من آشنا نباشيد . پس اگر منظوراسلام از علم ، خصوص علم دينی باشد بايد گفت موافقت اسلام با علم صفراست و نظر اسلام درباره علم منفی است . برای كسی كه درست با اسلام و منطق اسلام آشنا باشد جای اين احتمال نيستكه بگويد نظر اسلام درباره علم منحصرا علوم دينی است . اين احتمال فقط ازناحيه طرز عمل مسلمين در قرنهای اخير كه تدريجا دايره معلومات را كوچكتركردند و معلومات خود را محدود كردند پيدا شده ، و الا آنجا كه میفرمايد" حكمت گمشده مؤمن است پس آن را به چنگ آوريد ولو اينكه بخواهيد ازدست مشركان بگيريد " ، معنی ندارد كه خصوص علوم دينی باشد . مشرك رابا علوم دين چكار ؟ در جمله " « اطلبوا العلم و لو بالصين » " ، چين بهعنوان دورترين نقطه و يا به اعتبار اينكه در آن ايام يكی از مراكز علم وصنعت جهان بوده ياد شده . قدر مسلم اين است كه چين نه در آن زمان و نهدر زمانهای ديگر مركز علوم دينی نبوده است . گذشته از همه اينها در متن سخنان رسول اكرم تقييد و تحديد و تفسير شدهكه مقصود چه علمی است ، اما نه تحت عنوان اينكه فلان علم باشد يا فلانعلم ، بلكه تحت عنوان علم نافع ، علمی كه دانستن آن فايده برساند وندانستن آن ضرر برساند . هر علمی كه متضمن فايده و اثری باشد و آن فايدهو اثر را اسلام به رسميت بشناسد يعنی آن اثر را اثر خوب و مفيد بداند آنعلم از نظر اسلام خوب و مورد توصيه و تشويق است . پس حسابش روشن است . بايد ديد اسلام چه چيز را فايده و چه چيز را ضررمیداند . هر علمی كه به منظوری از منظورهای فردی |