كنند قوانين اسلام تابع قاعده و قانون و صلاح و فساد و حسن و قبحی نيست ،گفتند بنای شرع بر جمع متفرقات و تفرقه مجتمعات است ، لهذا اين همهتناقض در دستورهای دين وجود دارد ، در بسياری موارد ديده میشود شارعاسلام يكجور حكم داده و حال آنكه مثل هم نيستند ، و در بسياری موارد ديدهمیشود برعكس ، دو چيز كه كمال مشابهت دارند و بايد يك جور حكم داشتهباشند ، دو جور حكم دارند . گفتند چرا اسلام بين زن و مرد فرق گذاشته وبرای مردان تا چهار زن را تجويز كرده و برای زنان بيش از يك شوهر اجازهنداده ؟ چرا درباره دزد گفته دست او را كه آلت جرم است ببرند ، امابرای دروغگو نگفته كه زبانش را كه آلت جرم است ببرند ؟ همچنين زناكارو . . . شرمآور است انسان در تاريخ بخواند عدهای پيدا شدند كه خود را تابعقرآن میدانستند و قرآن اين همه درباره عدل الهی ، هم در نظام تكوين و همدر نظام تشريع ، سخن گفته و اما اين دسته در نفی حكمت و بی عدالتی نظامآفرينش و در بی حكمتی دستورهای اسلام ، داد سخن دادهاند . پيروزی منكران عدل از آن شرمآورتر اينكه پس از يك قرن زد و خورد و مباحثه و مجادله وفتنهها و خونريزيها عاقبت پيش بردند و فائق آمدند ، سياست وقت آنهارا جلو انداخت . اين كار به دست متوكل عباسی صورت گرفت . متوكل اين فكر را حمايتكرد ، يا از آن نظر كه موافق ميل و سياستش بود يا از |