عدالت و حق و امثال اينها گذاشتهاند . پس مطابق نظريه اول ، ما به حق و عدالت و مصلحت به عنوان يك امرواقعی نگاه میكنيم ، اما بنابر نظريه دوم به عنوان يك فرض خيالی .يك سبب گمراهی مردم جاهليت همين بود كه قوه درك خوبی و بدی از آنهاسلب شده بود و هر قبيح و زشتی را تحت عنوان دين قبول میكردند و نام امردينی و شرعی روی آن میگذاشتند . قرآن كريم اين جهت را از آنها انتقادمیكند و میگويد شما بايد اينقدر بفهميد كه كارهای زشت در ذات خودزشتاند و ممكن نيست خداوند كار زشتی را تجويز كند و به او دستور دهد .زشتی يك چيز كافی است برای اينكه شما بفهميد خداوند به آن امر نمیكند .میفرمايد : " « وإذا فعلوا فاحشة قالوا وجدنا عليها آبائنا و الله أمرنابها قلإن الله لا يأمر بالفحشاء أتقولون علی الله ما لا تعلمون قل أمر ربیبالقسط »" ( 1 ) . يعنی وقتی كه مرتكب فحشاء شوند دو دليل برای كارخود ذكر میكنند : يكی اينكه سنت آباء و اجدادی است ، ديگر اينكهمیگويند دستور خدا همين است و خدا اجازه داده . به آنها بگو خداوند هرگزفحشاء را اجازه نمیدهد . خود فحشاء و عفاف حقيقتهايی هستند ، واقعيتدارند . با امر و نهی خدا فحشاء عفاف نمیشود و عفاف فحشاء نمیشود . خداهرگز به فحشاء امر نمیكند . و آن را اجازه نمیدهد . خداوند به عدل واعتدال و ميانه روی امر میكند . اين را خودتان بايد بفهميد و تشخيص دهيدو مقياس قرار دهيد و با اين مقياس ، تشخيص بدهيد كه خداوند به چه چيزامر میكند و از چه چيز نهی میكند . پاورقی : . 1 اعراف ، 28 - . 29 |