مراحل شناخت از نظر فلاسفه اسلامی فيلسوفان ما - چنانكه عرض كردم - برای شناخت ، مراحل قائل هستند .آنها شناختهای تجربی را سه مرحلهای میدانند ولی چون همه شناختها را منحصربه شناخت تجربی نمیدانند ، قائل به شناختهای دو مرحلهای هم هستند ، يعنیشناخت تعقلی غيرتجربی . اين نوع شناخت از احساس آغاز میشود و با تعقلپايان میيابد بدون اينكه نيازی به مرحله پراتيك و عمل داشته باشد .اينجاست كه يك سؤال مطرح میشود كه اگر پای پراتيك و پای عمل در مياننباشد پس معيار شناخت چيست ؟ بحث مهمی كه ماركسيستها مطرح میكنند ايناست كه اگر آنطوری كه شما میگوئيد شناخت دو مرحلهای هم داشته باشيم ومرحله سوم نداشته باشيم ، اين شناخت ناقص است ، چرا ؟ چون فاقد مرحلهسوم كه مرحله پراتيك و مرحله معيار است میباشد ، و تنها با پراتيكمیشود يك شناخت را محك زد كه آيا درست است يا نادرست . ما نه تنها اين اصل را قبول نداريم كه تنها معيار برای درستی شناخت ،عمل و پراتيك است ، حتی نمیگوييم كه در بعضی موارد ، معيار شناخت ،شناخت است و در بعضی ديگر ، عمل ، بلكه بالاترش را میگوئيم : در همانجا هم كه معيار شناخت عمل است ، برای شما ثابت میكنيم كه آنجا هممعيار شناخت ، شناخت است . بسيار مسأله حساسی است كه ما بعدا " بهاين مسأله میرسيم . پس پاسخ اين اشكال را كه از طرف ماركسيستها عنوانمیشود - كه يگانه معيار |