كليد اول شناخت است . عمل دوم - كه اگر اسمش را عمل بگذاريم مانعیندارد - يك نوع عمل ذهنی است كه مرحله دوم شناخت يعنی مرحله منطقیشناخت را با آن انجام میدهيم . ولی آقايانی كه میگويند " عمل كليدشناخت است " فقط به عمل عينی توجه دارند و هيچ توجهی به عمل ذهنیندارند ، در صورتی كه عمل عينی يعنی " مشاهده " را ، حيوانات هم انجاممیدهند : مرغهايی كه در هوا پرواز میكنند نيز دائما مشاهده میكنند ،اسبها و گوسفندها هم مشاهده میكنند . اين هم يك مسئله بود كه به هميناختصار قناعت میكنيم . مسئله ديگر اين است : كدام عمل است كه كليد شناخت است ، " عملفردی " يا " عمل اجتماعی " ؟ در مسائل مربوط به جامعه اين مسئله مطرحاست . [ طرح ] اين مسئله از زمان فوئرباخ ( 1 ) شروع شد . فوئرباخ وقتیمسئله پراكسيس ( 2 ) را مطرح كرد و عمل را معيار شناخت دانست گفت :" عمل اجتماعی معيار شناخت است " ( 3 ) يعنی در باب شناخت جامعه وشناخت تاريخ ، تنها عمل اجتماعی معيار شناخت است . پاورقی : 1 . Feuerbach 2 . praxis . 3 البته اين مربوط به شناخت تاريخ و جامعه میشود . مسلما فوئر باخهم نمیخوا هد بگويد كه در مسائل فيزيك و شيمی نيز حتما بايد عمل اجتماعیباشد و اگر يك دانشمند به طور فردی مشغول تحقيق باشد به نتيجه نمیرسد .هميشه افراد بالخصوصی هستند كه اين نوع تحقيقات را انجام میدهند . |