اختصاص به شناخت خدا ندارد . شناخت شناسی از هر مسألهای مهمتر است ،اگر كسی شناخت شناس باشد ، میبيند كه اكثر معلومات بشر داخل در آنمقوله از شناخت شناسی است كه قرآن آن را شناخت از آيه به ذی الايهناميده است . مسأله پی بردن به خدا ، از نظر ماهيت شناختی - قطع نظر ازجنبههای ديگر - با شناخت ناپلئون هيچ فرقی نمیكند ، اگر چه ناپلئون يكوجود محسوس است . آينده همه همينطور است ، آينده را شما از كجا میدانيد ؟ مخصوصا از كسیكه در فلسفه تاريخ قائل به جبر تاريخ است بايد پرسيد : آينده جامعهبشريت بر اساس فلسفه و علم تو چيست ؟ میگويد : بدون شك آينده بشريتسوسياليسم ( 1 ) است ، مراحل تاريخ پيش میآيد تا به كاپيتاليسم ( 2 )میرسد و كاپيتاليسم جبرا منتهی به سوسياليسم میشود . به او میگوئيم مگرآن آينده برای تو محسوس است كه تو به طور قطعی آن را پيش بينی میكنی ؟میگويد نه . پس از كجا فهميدی ؟ میگويد روی تعميم يك قاعده علمی .مثالی كه قبلا عرض كردم ، از اين واضحتر و روشنتر است . ممكن است شمابپرسيد كه اين استنباطی كه ما از وجود ناپلئون داريم چگونه است ؟استنباطی كه از وجودها و آثار تاريخی داريم به چه شكلی است ؟ وقتی علمامیگويند كه سابقه ايران به پنج هزار سال پيش میرسد ، از كجا میگويند ؟اينها از روی آثار و نشانهها و از روی علائم و آيهها میگويند . مسألهشخصيتهای تاريخی مستند به نقل است ، مستند به كتاب و قرائن است . پاورقی : 1 . socialism 2 . capitalism |