²قد افلح من زكيها 0 و قد خاب من دسيهاغ رستگار شد آن كسی كه جان عزيزشرا (كه من به آن قسم خوردم) تزكيه كرد . بدبخت و بيچاره شد كسی كه در اوتدسيس كرد . دسيها ( 1 ) از ماده " دس " است ، دس يعنی تحريف كردن، قلم بردن ، [ مثل اينكه كسی ] در متن اصلی و صحيح يك مؤلف ، غلط واردكند ، يا در يك سند تنظيم شده قلم ببرد ، يا اينكه كسی يك كتاب بنويسدو ديگری مطلبی بر آن بيفزايد يا چيزی را از آن حذف كند و مسائلی رابگويد كه روح مؤلف به كلی از آن بی خبر باشد ، مثل كتابهای شعری ما :معلوم نيست كه حافظ بيچاره شعرهای اولی كه گفته چه بوده است . هر كسیكه خواسته شعری بگويد ديده كه اگر به نام خودش باشد احدی گوش نمیكند ،برداشته يك " حافظا " آخرش گذاشته و در [ ديوان ] حافظ خودش نوشتهاست . با چه زحمتی بايد به دست آورد كه حافظ اصلی كيست و الحاقيهاكدام است . خيام در همه عمرش شاعر نبوده ، يعنی حرفهاش شعر نبوده ولیذوق شعری خيلی عالی و بالايی داشته است ، مرد حكيمی است ، مرد رياضيدانیاست ، مرد موحدی است و اهل توحيد است ، به يك واسطه شاگرد بوعلی استو هميشه از خود و بوعلی به عنوان " من و معلمم " ياد میكند . اينهمهشعرهای پوچ از خيام نقل میكنند [ در حالی كه ] او در رد اين مسائل -همينها كه راجع به فلسفه خلقت ، تكليف و فلسفه حرمت و غيره درشعرهايش هست - رساله دارد كه شورويها و مصريها چاپ كردهاند . میگوينددر همه عمرش فقط شانزده رباعی گفته است . مرد با ذوقی بوده و گاهی شعرمیگفته ( مثل پاورقی : . 1 اگر چه " دسيها " با " ی " است اهل ادب میگويند مثل بابامللت و امليت است ، يعنی دسسها است كه عرب تخفيف میدهد و دسيهامیگويد . |