تولد هيچ شناختی ندارد ( 1 ) . « اخرجكم من بطون امهاتكم لا تعلمون شيئا ، ولی امكان به دست آوردن شناخت را دارد - كه در گذشته درباره آن بحثشد - قهرا اين سؤال مطرح میشود كه انسان از كجا و چه منبعی و چه منشئی ،و با چه ابزار يا ابزارهايی ، شناخت ممكن را كسب میكند ؟ اين است كهمیگوييم بهتر بود اول از منابع میگفتيم . طبيعت ، منبعی برای شناخت يكی از منابع شناخت ، طبيعت است . طبيعت يعنی عالم جسمانی ، عالمزمان و مكان ، عالم حركت ، همين عالمی كه در آن زيست میكنيم و با حواسخودمان با آن در ارتباط هستيم . كمتر مكتبی است كه طبيعت را به عنوانيك منبع شناخت قبول نداشته باشد ، ولی هم در قديم و هم در حال حاضر ،علمايی بوده و هستند كه طبيعت را منبع شناخت نمیدانند . افلاطون طبيعترا منبع شناخت نمیداند ، چون رابطه انسان با طبيعت از طريق حواس است. و جزئی است و او جزئی را حقيقت نمیداند . او منبع شناخت را در واقعهمان عقل میداند با نوعی استدلال ، كه خود افلاطون اين متود و روش راديالكتيك مینامد .پاورقی : . 1 نه تنها از نظر قرآن ، از ساير ديدگاهها هم - به استثنای نظريهمعروف افلاطونی كه قبلا عرض كردم و قسمتی از نظريات دكارتی - انسان درآغاز تولد چيزی نمیداند مگر بالقوه . ( مسئله فطرت كه در قرآن هست بااين مسئله منافات ندارد . ان شاء الله بتوانم آن بحث را هم مطرح كنم ). |