اهميت میدهند اين مسئله است ، آنجا كه عرفا با يك نوع - به قول اقباللاهوری - تجربه درونی ( كه تعبيری بسيار عالی است ) مكانيزم پيشرفت كارقلب و دل را به عنوان منازل و مراحل بيان كردهاند . در اخلاق فلسفی - اخلاقی كه همه فيلسوفان گفتهاند - همينقدر گفته شدهاست كه برای انسان ايثار ، فضيلت ، ولی خودخواهی و استيثار رذيلت است، شجاعت ، اخلاق ولی جبن و تهور ضد اخلاق است ، سخاوت خوب ، ولی بخل واسراف بد است ، صبر و خويشتنداری خوب ، ولی جزع و فزع و بيتابی كردنبد است ، و از اين قبيل مسائل . انسان يك كتاب اخلاق از كتب علمایاخلاق را كه بخواند میبيند مجموعهای از امور را توصيه و مجموعه ديگری رامنع كردهاند : آنها بد است و اينها خوب . آنگاه انسان خودش را مثلاتاقی میبيند كه هيچ دكوری ندارد ، در و ديوارش خالی محض است ، ولیمقدار زيادی دكور و زينت آلات گذشتهاند و میگويند اگر میخواهی اينجامزين شود ، اينها را نصب كن . فلاسفه چنين خيال كردهاند كه نفس و روحانسان موجودی است كه مجموعه اين فضائل بايد در آن وجود داشته باشد .ولی آنها ( عرفا ) گفتهاند مسأله اينطور نيست . تو مانند يك نهال درحال حركت و تحول هستی ، دارای [ مسيری را ] منزل بعد از منزل طی میكنی .اگر میخواهی مراحل انسانيت را طی كنی بايد از منزل اول شروع كنی و دهمنزل را طی كنی ( برای فواصل كمتر صد منزل میگويند و برای فواصل نزديكترهزار منزل ) . مثلا اولين منزل تو " يقظه " ( بيداری و آگاهی ) است ،منزل دوم تو " توبه " است ، منزل |