بيرونی باشد و يك سری كارها كارهای درونی ، اين به دنيای بيرون تعلقداشته باشد و آن به دنيای درون ، و به اين ترتيب انسان بايد يا برون گراباشد يا درون گرا ! اساسا ارزش قرآن به اين است كه اين دو را از يكديگرجدا نمیكند . يك آيه برايتان میخوانم ، به نكتهاش توجه بفرمائيد : « و من يخرج منبيته مهاجرا الی الله و رسوله ثم يدركه الموت فقد وقع اجره علی الله ( 1 ) هر كس از خانه خودش بيرون بيايد در حالی كه به سوی خدا و رسولشهجرت كرده است و در خلال هجرتش ، مرگ ، او را فرا رسد ، اجر او باخداست ، يعنی چنين مهاجری مجاهد است و خدای متعال ضامن اوست .اين آيه كدام هجرت را میگويد ؟ تعبير قرآن عجيب است ! مبدأ را وقتینگاه میكنيم میبينيم خانه فرد است كه يك مبدأ مادی است : " « و منيخرج من بيته »" اگر ما يك مسافرت داشته باشيم كه مبدأش مادی است ،منتهايش هم بايد مادی باشد . اين معنا ندارد كه مثلا كسی بگويد من ازمشهد حركت كردم ، بعد به منزل مراقبه رسيدم ، بايد بگويد مثلا به نيشابوررسيدم . سفر معنوی مبدأش معنوی است ، منتهايش هم معنوی ، و سفر مادیمبدأش مادی است ، منتهايش هم مادی . ولی تعبير اعجازآميز قرآن ايناست كه میگويد " هر كس از خانهاش به سوی خدا حركت كند " ( مبدأشمادی است ) ، منتهايش معنوی . میخواهد بگويد چنين كسی هجرتش در آنواحد دو هجرت است ، هم مادی است و هم معنوی . قرآن يكی را پاورقی : . 1 سوره نسا ، آيه . 100 آيه در مورد مهاجرينی است كه از مكه به عزمرفتن به مدينه بيرون آمده بودند . |