جو را احساس میكند . اگر در تهران است ، تهران را احساس میكند ، اگردر لندن است لندن را احساس میكند ، اگر در تهران بزرگ شده و لندننرفته باشد محال است آنجا را ببيند ، اگر توكيو نرفته است توكيو رانمیبيند ، توكيو را میداند ولی نمیبيند ( 1 ) . اين چهار خصوصيت برایمرحله شناخت حسی است . شناخت عقلی و گستردگی آن حال میخواهيم مسأله تعقل را بررسی كنيم كه شناخت تعقلی يعنی چه ؟بدون شك همه اين را قبول داريم كه شناخت تعقلی انسان ، از ظواهر بهبواطن نفوذ میكند و روابط نامحسوس را درك میكند . توالی اشياء ، محسوساست [ ولی ] عليت و معلوليت محسوس نيست و لهذا امپريستها قائل بهعليت و معلوليت نيستند . انسان حقايق را به صورت عام و كلی و قاعده وقانون میشناسند . چنانكه عرض كردم برای حيوان يا كودك - كه هنوز درمرحله احساس است - هيچ چيز به صورت قانون كلی و عام وجود ندارد .انسان به گذشته علم پيدا میكند ، گذشته را میداند بدون اينكه آن راببيند و يا بشنود ( نگوييد خبرش را میشنويم ، خبر كه مربوط به زمان حاضراست . خود گذشته از نوع شنيدن نيست ) .پاورقی : . 1 نگوئيد كه در تلويزيون میبيند ، تلويزيون كه عكس را به شما نشانمیدهد ، خود توكيو را عرض میكنم . |