میتوانست لشكر فراهم كند كه تا حدی برابری كند با لشكر جرار صد و پنجاههزار نفری معاويه . نتيجه چه بود ؟ در صفين اميرالمؤمنين كه در آنوقتنيروی عراق بهتر و بيشتر هم بود ، هجده ماه با معاويه جنگيد ، بعد ازهجده ماه كه نزديك بود معاويه شكست كامل بخورد آن نيرنگ قرآن سرنيزهبلند كردن را اجرا كردند . اگر امام حسن میجنگيد ، يك جنگ چند سالهایميان دو گروه عظيم مسلمين شام و عراق رخ میداد و چندين ده هزار نفر مردماز دو طرف تلف میشدند بدون آن كه يك نتيجه نهايی در كار باشد . احتمالاينكه بر معاويه پيروز میشدند آنطور كه شرايط تاريخ نشان میدهد نيست ، واحتمال بيشتر اين است كه در نهايت امر شكست از آن امام حسن باشد . اينچه افتخاری بود برای امام حسن كه بيايد دو سه سال جنگی بكند كه در اينجنگ از دو طرف چندين ده هزار و شايد متجاوز از صد هزار نفر آدم كشتهبشوند و نتيجه نهائيش يا خستگی دو طرف باشد كه بروند سر جای خودشان ، ويا مغلوبيت امام حسن و كشته شدنش در مسند خلافت . اما امام حسين يكجمعيتی دارد كه همه آن هفتاد و دو نفر است ، تازه آنها را هم مرخصمیكند ، میگويد میخواهيد برويد برويد من خودم تنها هستم . آنها ايستادگیمیكنند تا كشته میشوند ، يك كشته شدن صد در صد افتخار آميز . پس اين دو تفاوت عجالتا در كار هست ، يكی اينكه امام حسن در مسندخلافت بود و اگر كشته میشد ، خليفه در مسند خلافت كشته شده بود ، و ديگراينكه نيروی امام حسن يك نيرويی بود كه كم و بيش با نيروی معاويهبرابری میكرد و نتيجه شروع اين جنگ اين بود كه اين جنگ مدتها ادامهپيدا كند و افراد زيادی از |