و به شما هم نگفتم كه امسال وارد مكه میشويم ، من خواب ديدم و خواب منهم راست است و ما هم وارد مكه خواهيم شد . گفتند : پس اين چه قراردادی است كه اگر از آنها يك نفر بيايد ميان ما ، آنها اجازه داشتهباشند او را ببرند ، اما اگر از ما كسی برود ميان آنها ما نتوانيم او رابياوريم ؟ فرمود : اگر از ما كسی بخواهد برود ميان آنها ، او يك مسلمانیاست كه مرتد شده و به درد ما نمیخورد . مسلمانی كه مرتد شده ، برود ، مااصلا دنبالش نمیرويم . و اگر از آنها كسی مسلمان شود و بيايد نزد ما ، مابه او میگوئيم برو ، فعلا شما مسلمين در مكه به همان حالت استضعاف بسرببريد ، خداوند يك راهی برای شما باز خواهد كرد . به شرايط خيلی عجيبیتن داد . همين سهيل بن عمرو يك پسر داشت كه مسلمان و در جيش مسلمينبود . اين قرار داد را كه امضا كردند ، پسر ديگرش دوان دوان از قريشفرار كرد و آمد نزد مسلمين . تا آمد ، سهيل گفت قرار داد امضا شده ، منبايد او را برگردانم . پيغمبر هم به او - كه اسمش ابوجندل بود - فرمودبرو ، خداوند برای شما مستضعفين هم راهی باز میكند . اين بيچاره مضطربشده بود ، داد میكشيد و میگفت : مسلمين ! اجازه ندهيد مرا ببرند ميانكفار كه مرا از دينم برگردانند . مسلمين هم عجيب ناراحت بودند ومیگفتند : يا رسول الله ! اجازه بده اين يكی را ديگر ما نگذاريم ببرند .فرمود : نه ، همين يكی هم برود . نشانی به همان نشانی كه همينكه اين قرارداد صلح رابستند و بعد مسلمين آزادی پيدا كردند وآزادانه میتوانستند اسلامرا تبليغ كنند ، در مدت يك سال يا كمتر ، از قريش آن اندازه مسلمان شدكه در تمام آن مدت بيست سال مسلمان نشده بود . بعد هم اوضاع آنچنان بهنفع |