رفت ، عدالت حرف مفت است ، آرزويش را هم نداشته باشيد ، اساسادنبالش هم نرويد ، فقط برويد دنبال زور ، و يك مثلی میگويند كه با همينتعبير خودمان سازگار است ، خلاصهاش اين است كه : " دو گره شاخ بر يكمتر دم ترجيح دارد " ( زور همان شاخ است ، و عدالت دم ) شاخ به دستآور ، عدالت يعنی چه ؟ ! برو دنبال زور . نيچه و ماكياول از اينجوراشخاص هستند . نظر برتراند راسل ولی عده ديگری اين حرفها را نمیزنند ، میگويند : نه ، بايد رفت دنبالعدالت ، ولی نه به خاطر اينكه عدالت مطلوب ماست ، بلكه به خاطر اينكهمنافع فرد در عدالت جمع است . برتراند راسل فكرش چنين است ، و با اينفكر ، مدعی انساندوستی هم هست . چون فلسفهاش اينجور ايجاب میكندچارهای ندارد كه غير از اين بگويد . میگويد انسان به حسب طبيعت خودشمنفعت پرست آفريده شده ، و اين حرف ، دوم ندارد ، پس چه بايد كرد تاعدالت بر قرار شود ؟ آيا به بشر بگوييم : بشر ! عدالت را بخواه ؟ اينكه زور بردار نيست ، در نهاد بشر عدالتخواهی وجود ندارد ، چطور با زوربه او بگوئيم عدالت را بخواه ؟ ! ولی يك كار ديگر میشود كرد و آن ايناست كه عقل و علم و دانش بشر را تقويت كنيم تا برسد به آنجا كه به اوبگوئيم بشر ! درست است كه آنكه اصالت دارد منفعت است و تو را جز درطريق منفعت پرستی فردی نمیشود سوق داد ، اما منفعت فرد در اين است كهعدالت در جمع بر قرار باشد ، اگر عدالت در جمع نباشد منفعت فرد همتأمين نمیشود . درست است كه تو به حكم |