پس گذاشتند قضايا فراموش شود . ابدا [ چنين نيست ] ، از هر بهانهایاستفاده میكرد كه اثر قيام پدر بزرگوارش را زنده نگهدارد . آن گريهها كهگريه میكرد و ياد آوری مینمود برای چه بود ؟ آيا تنها يك حالتی بود مثلحالت آدمی كه فقط دلش میسوزد و بی هدف گريه میكند ؟ ! يا میخواست اينحادثه را زنده نگه دارد و مردم يادشان نرود كه چرا امام حسين قيام كرد وچه كسانی او را كشتند ؟ اين بود كه گاهی امام گريه میكرد ، گريههای زيادی. روزی يكی از خدمتگزارش عرض كرد : آقا ! آيا وقت آن نرسيده است كهشما از گريه باز ايستيد ؟ ( فهميد كه امام برای عزيزانش میگريد ) فرمود: چه میگويی ؟ ! يعقوب يك يوسف بيشتر نداشت ، قرآن عواطف او رااينطور تشريح میكند : « و ابيضت عيناه من الحزن »( 1 ) . من در جلویچشم خودم هجده يوسف را ديدم كه يكی پس از ديگری بر زمين افتادند .و صلی الله علی محمد و آله الطاهرين . پاورقی : . 1 سوره يوسف ، آيه 84 [ ترجمه : چشمانش ازگريه ناشی از غم فراقيوسف سفيد شد ] . |