گفتند : ما كه نمیشناسيم ، جوانی است مدنی ولی بسيار جوان خوبی است .گفت : بله ، شما نمیشناسيد ، اگر میشناختيد اينجور به او فرمان نمیداديدو او را در خدمت خودتان نمیگرفتيد . گفتند : مگر كيست ؟ گفت : اين علیبن حسين بن علی بن ابی طالب فرزند پيغمبر است . دويدند خودشان را بهدست و پای امام انداختند : آقا اين چه كاری بود شما كرديد ؟ ! ممكن بودما با اين كار خودمان معذب به عذاب الهی شويم ، به شما جسارتی بكنيم ،شما بايد آقا باشيد ، شما بايد اينجا بنشينيد ، ما بايد خدمتگزار وخدمتكار شما باشيم . فرمود : نه ، من تجربه كردهام ، وقتی كه با قافلهایحركت میكنم كه مرا میشناسند ، نمیگذارند من اهل قافله را خدمت كنم .لذا من میخواهم با قافلهای حركت كنم كه مرا نمیشناسند ، تا توفيق وسعادت خدمت به مسلمان و رفقا برای من پيدا شود . دعا و گريه امام برای علی بن الحسين فرصتی نظير فرصت امام ابا عبدالله پدر بزرگوارشپيدا نشد ، همچنان كه فرصتی نظير فرصتی كه برای امام صادق پديد آمد پيدانشد ، اما برای كسی كه میخواهد خدمتگزار اسلام باشد ، همه مواقع فرصتاست ، ولی شكل فرصتها فرق میكند . ببينيد امام زين العابدين به صورتدعا چه افتخاری برای دنيای شيعه درست كرده ؟ ! و در عين حال در همانلباس دعا امام كار خودش را میكرد . بعضی خيال كردهاند امام زين العابدين چون در مدتی كه حضرت بعد از پدربزرگوارشان حيات داشتند قيام به سيف نكردند ، |