چنين زمينهای [ برای انتقال خلافت از بنی العباس به خاندان علوی ] فراهمشده [ با فضل ] همكاری كند ، و اگر مرد دنيا بود باز بايد با او همكاریمیكرد . پس اينكه حضرت همكاری نكرده و او را طرد نموده دليل بر ايناست كه اين فرض غلط است . اما اگر فرض اين باشد كه ابتكار ازذوالرياستين است و او قصدش قيام عليه اسلام بوده ، كار حضرت رضا صد درصد صحيح است . يعنی حضرت در ميان دو شر ، آن شر كوچكتر را انتخاب كردهو در آن شر كوچكتر ( همكاری با مأمون ) هم به حداقل ممكن اكتفا نمودهاست . اشكال ، بيشتر در آنجائی است كه بگوئيم ابتكار از خود مأمون بودهاست . اينجاست كه شايد اشخاصی بگويند وظيفه حضرت رضا اين بود كه وقتیمأمون او را دعوت به همكاری میكند و سؤ نيت هم دارد ، مقاومت كند ، واگر میگويد تو را میكشم ، بگويد بكش ، بايد حضرت رضا مقاومت میكرد وبه كشته شدن از همان ابتدا راضی میشد ، و حاضر میگرديد كه او را بكشند وبه هيچ وجه همان ولايتعهد ظاهری و تشريفاتی و نچسب را نمیپذيرفت .اينجاست كه بايد قضاوت شود كه آيا امام بايد همين كار را میكرد يا بايدقبول میكرد ؟ مسئلهای است از نظر شرعی : میدانيم كه خود را به كشتن دادنيعنی كاری كردن كه منجر به قتل خود شود ، گاهی جايز میشود اما در شرايطیكه اثر كشته شدن بيشتر باشد از زنده ماندن ، يعنی امر داير باشد كه ياشخص كشته شود و يا فلان مفسده بزرگ را متحمل گردد ، مثل قضيه امام حسين. از امام حسين برای يزيد بيعت میخواستند و برای اولين بار بود كه مسئلهولايتعهد را معاويه عملی میكرد . حضرت امام حسين كشته شدن را بر اينبيعت كردن ترجيح |