نيست . معاويه خودش به عنوان يك نفر معترض - و به عنوان يك دستهمعترض - تحت عنوان مبارزه با حكومتی كه بر حق نيست و دستش به خونحكومت پيشين آغشته است [ قيام كرد ] . تاآنوقت ادعای خلافت هم نمیكردو مردم نيز او را تحت عنوان اميرالمؤمنين نمیخواندند ، همين طور میگفتكه ما يك مردمی هستيم كه حاضر نيستيم از آن خلافت پيروی بكنيم . امامحسن بعد از اميرالمؤمنين در مسند خلافت قرار میگيرد . معاويه هم روز بروزنيرومندتر میشود . به علل خاص تاريخی وضع حكومت اميرالمؤمنين در زمانخودش كه امام حسن هم وارث آن وضع حكومت بود از نظر داخلی تدريجاضعيفتر میشود به طوری كه نوشتهاند بعد از شهادت اميرالمؤمنين ، به فاصلههجده روز - كه اين هجده روز هم عبارت است از مدتی كه خبر به سرعترسيده به شام و بعد معاويه بسيج عمومی و اعلام آمادگی كرده است معاويهحركت میكند برای فتح عراق ، در اينجا وضع امام حسن يك وضع خاصی است ،يعنی خليفه مسلمين است كه يك نيروی طاغی و ياغی عليه او قيام كرده است. كشته شدن امام حسن در اين وضع يعنی كشته شدن خليفه مسلمين و شكست مركزخلافت . مقاومت امام حسن تا سر حد كشته شدن نظير مقاومت عثمان بود درزمان خودش نه نظير مقاومت امام حسين . امام حسين وضعش وضع يك معترضبود در مقابل حكومت موجود ( 1 ) . اگر كشته میشد - كه كشته هم شد - كشتهشدنش افتخار آميز بود پاورقی : . 1 حالا من كار ندارم كه در اين جهت تفاوتی هست كه امام حسين معترضبر حق بود وامام حسن امام بر حق و معترضش معترض باطل ، وضع را از نظراجتماعی عرض میكنم . |