سخن گفت ، گفت : علی ! من آن شمشير را كه خريدم با خدای خودم پيمانبستم كه با اين شمشير بدترين خلق خدا كشته شود ، و هميشه از خدا خواستهامو دعا كردهام كه خدا با اين شمشير بدترين خلق خودش را بكشد . فرمود :اتفاقا اين دعای تو مستجاب شده است ، چون خودت را با همين شمشيرخواهند كشت . علی ( ع ) از دنيا رفت او در شهر بزرگی مانند كوفه است . غير از آنعده خوارج نهروانی باقی مردم همه آرزو میكنند كه در تشييع جنازه علیشركت كنند ، بر علی بگريند و زاری كنند . شب بيست و يكم ، مردم هنوزنمیدانند كه بر علی چه دارد میگذرد و علی بعد از نيمه شب از دنيا رفتهاست . تا علی از دنيا میرود فورا همان شبانه ، فرزندان علی ، امام حسن ،امام حسين ، محمد ابن حنفيه ، جناب ابوالفضل العباس و عدهای از شيعيانخاص - كه شايد از شش هفت نفر تجاوز نمیكرد ند - محرمانه علی را غسلدادند و كفن كردند و در نقطهای كه ظاهرا خود علی عليه السلام قبلا معينفرموده بود - كه همين مدفن شريف آن حضرت است و طبق روايات ، بعضی ازانبيای عظام نيز در همين سرزمين مدفون هستند در همان تاريكی شب دفنكردند و احدی نفهميد . بعد محل قبر را هم مخفی كردند و به كسی نگفتند .فردا مردم فهميدند كه ديشب علی دفن شده . محل دفن علی كجاست ؟ گفتندلازم نيست كسی بداند ، و حتی بعضی نوشتهاند امام حسن عليه السلام صورتجنازهای را تشكيل دادند و فرستادند به مدينه كه مردم خيال كنند كه علی (ع ) را بردند مدينه دفن كنند . چرا ؟ به خاطر همين خوارج . برای اينكهاگر اينها میدانستند علی را كجا دفن كردهاند ، به مدفن علی جسارت |