اميرالمؤمنين نگو ، بگو پسر عمويت هارون اينجور گفت . او هم با كمالتواضع و ادب گفت : هارون پسر عموی شما سلام رسانده و گفته است كه بر ماثابت است كه شما تقصيری و گناهی نداريد ، ولی مصالح ايجاب میكند كهشما در همين جا باشيد و فعلا به مدينه برنگرديد تا موقعش برسد ، و منمخصوصا دستور دادم كه آشپز مخصوص بيايد ، هر غذائی كه شما ميخواهيد ودستور میدهيد ، همان را برايتان تهيه كند . نوشتهاند امام در پاسخ اينجمله را فرمود : « لا حاضر لی مال فينفعنی و ما خلقت سؤولا ، الله اكبر »( 1 ) مال خودم اينجا نيست كه اگر بخواهم خرج كنم از مال حلال خودم خرجكنم ، آشپز بيايد و به او دستور بدهم ، من هم آدمی نيستم كه بگويم : جيرهبنده چقدر است ، جيره اين ماه مرا بدهيد ، من هم مرد سؤال نيستم . اين" « ما خلقت سؤولا » " همان و " « الله اكبر » " همان . اين بود كه خلفا میديدند اينها را از هيچ راهی و به هيچ وجهی نمیتوانند[ وادار به ] تمكين بكنند ، تابع و تسليم بكنند ، والا خود خلفا میفهميدندكه شهيد كردن ائمه چقدر برايشان گران تمام میشود ، ولی از نظر آن سياستجابرانه خودشان كه از آن ديگر دست بر نمیداشتند ، باز آسانترين راه را |