پيغمبر درس آموزندهای است برای ما ، و ما را از جمود و خشكی خارج میكند، به روح و معنا آشنا میسازد . البته در اينجا امام صادق شخصا بيان دارد، اگر هم بيانی نمیداشت باز خود ما بايد اينقدرها تعقل و قوه اجتهادداشته باشيم ، اينها را متناقض و متضاد و متعارض ندانيم . اين جمود مخصوصا در اخباريين زياد است كه حتی شرب دخان را منع میكنند. عليهذا يكی از طرق حل تعارضاتی كه در سيرتهای مختلف است ، به اصطلاححل عرفی و جمع عرفی است كه از راه اختلاف مقتضيات زمان است . حتی درحل تعارضات قولی نيز اين طريق را میتوان به كار برد گواينكه فقهاء ماتوجه نكردهاند . يك مثال ديگر : به علی ( ع ) عرض كردند درباره اين حديث كه « غيرواالشيب و لا تشبهوا باليهود » . علی ( ع ) خودش اين حديث را روايتمیكرد ولی عمل نمیكرد ، يعنی خودش رنگ نمیبست و خضاب نمیكرد . علی (ع ) فرمود : اين دستور ، مخصوص زمان پيغمبر است ، اين تاكتيك جنگی بودكه دشمن نگويد اينها يك عده پير و پاتال هستند ، يك حيله جنگی بود كهرسول اكرم به كار میبرد ولی امروز « فامرء و ما اختار » . حال اگر سيرت علی نبود و توضيح علی نبود ما میگفتيم پيغمبر فرمودريشها را خضاب كنيد ، تا قيامت به ريش مردم چسبيده بوديم كه حتما بايدريشها را رنگ ببنديد . پس اين خود يك طريق حل تناقض است . البته اينكار مطالعه كامل لازم دارد . يكی از علمای مطلع كه مستقل فكر میكرد يادم |