علم قرائت ، علم تفسير ، علم حديث ، علم فقه ، مسائل مربوط به كلام وقسمتهای مختلف ادبيات - و يا علومی كه مربوط به اسلام نيست ، به اصطلاحعلوم بشری است يعنی علوم كلی انسانی است ، مثل طب ، فلسفه ، نجوم ورياضيات . اين را در كتب تاريخ نوشتهاند كه ناگهان يك حركت و يكجنبش علمی فوق العادهای پيدا میشود و زمينه برای اينكه اگر كسی متاعفكری دارد عرضه بدارد ، فوق العاده آماده میگردد ، يعنی همان زمينهای كهدر زمانهای سابق ، تا قبل از اواخر زمان امام باقر و دوره امام صادق اصلاوجود نداشت ، يكدفعه فراهم شد كه هر كس مرد ميدان علم و فكر و سخن استبيايد حرف خودش را بگويد . البته در اين امر عوامل زيادی دخالت داشتكه اگر بنی العباس هم میخواستند جلويش را بگيرند امكان نداشت زيرانژادهای ديگر - غير از نژاد عرب - وارد دنيای اسلام شده بودند كه از همهآن نژادها پر شورتر همين نژاد ايرانی بود . از جمله آن نژادها مصری بود .از همه شان قويتر و نيرومندتر و دانشمندتر بين النهرينی ها وسوريهای هابودند كه اين مناطق يكی از مراكز تمدن آن عصر بود . اين ملل مختلف كهآمدند ، خود به خود اختلاف ملل و اختلاف نژادها ، زمينه را برای اينكهافكار تبادل شود فراهم كرد . و اينها هم كه مسلمان شده بودند هی بيشترمیخواستند از ماهيت اسلام سر در آورند ، اعراب آنقدرها تعمق وتدبر وكاوش در قرآن نمیكردند ، ولی ملتهای ديگر آنچنان در اطراف قرآن و مسائلمربوط به آن كاوش میكردند كه حد نداشت ، روی كلمه به كلمه قرآن فكر وحساب میكردند . |