. 2 امتناع حضرت رضا گذشته از اين مسأله كه اين موضوع در مدينه با حضرت در ميان گذاشته نشد، در مرو كه در ميان گذاشته شد حضرت شديدا ابا كرد . همين ابوالفرج در" مقاتل الطالبين " نوشته است كه مأمون ، فضل بن سهل و حسن بن سهل رافرستاد نزد حضرت رضا و [ اين دو ، موضوع را مطرح كردند ] . حضرت امتناعكرد و قبول نمیكرد . آخرش گفتند : چه میگويی ؟ ! اين قضيه اختياری نيست، ما مأموريت داريم كه اگر امتناع كنی همين جا گردنت را بزنيم . ( وعلمای شيعه مكرر اين را نقل كردهاند ) بعد میگويد : باز هم حضرت قبولنكرد . اينها رفتند نزد مأمون . بار ديگر خود مأمون با حضرت مذاكره كردو باز تهديد به قتل كرد . يكدفعه هم گفت : چرا قبول نمیكنی ( 1 ) ؟ !مگر جدت علی بن ابی طالب در شورا شركت نكرد ؟ ! میخواست بگويد كه اينبا سنت شما خاندان هم منافات ندارد ، يعنی وقتی علی ( ع ) آمد در شوراشركت كرد و [ در امر انتخاب خليفه ] دخالت نمودپاورقی : . 1 آنها خودشان میدانستند كه ته دلها چيست و حضرت رضا چرا قبولنمیكند . حضرت رضا قبول نمیكرد چون خود حضرت هم بعدها به مأمون فرمود :تو مال چه كسی را داری میدهی ؟ ! اين مسئله برای حضرت رضا مطرح بود كهمأمون مال چه كسی را دارد میدهد ؟ و قبول كردن اين منصب از وی به منزلهامضای اوست . اگر حضرت رضای خلافت را من جانب الله حق خودش میداند ،به مأمون میگويد تو حق نداری مرا ولی عهد كنی ، تو بايد واگذار كنی برویو بگويی من تاكنون حق نداشتم ، حق تو بوده ، و شكل واگذاری قبول كردنتوست ، و اگر انتخاب خليفه به عهده مردم است باز به او چه مربوط ؟ ! |