هم گفتههايی كه كم و بيش از آنها رسيده است . بعدها كه متكلمين اسلامیآمدهاند و خواستهاند در اين مسأله بحث و استدلال و تجزيه و تحليل كنند ،نتوانستهاند بين اعتقاد به قضا و قدر و اعتقاد به جبر فرق بگذارند و تاامروز كه چهارده قرن تقريبا از آن زمان میگذرد ، كمتر افرادی در شرق وغرب عالم پيدا شدهاند كه توانسته باشند بين اين دو عقيده فرق بگذارند . سرچشمه اصلی سرچشمه اصلی اين نوع تعليم كه بشر را در عين اعتقاد به قضا و قدر ، بهتسلط او بر سرنوشت نيز معتقد میكند ، قرآن كريم است . قرآن كريم از قضاهای متعدد نام میبرد : « هو الذی خلقكم من طين ثم قضی اجلا و اجل مسمی عنده »( 1 ) .اوست كه شما را از گل آفريد و اجلی معين كرد و اجل نام برده شده درنزد خود اوست . قرآن كريم در عين اينكه از لوح محفوظ و كتاب ازلی و تقدير گذشته دممیزند و میگويد : " « و لا رطب و لا يابس الا فی كتاب مبين »" ، يامیگويد : " « ما اصاب من مصيبة فی الارض و لا فی انفسكم الا فی كتاب منقبل ان نبرأها »" ، در عين حال میگويد :پاورقی : . 1 انعام / . 2 |