بالخصوص در ميان انسان و اعمال و شخصيت روحی و اخلاقی او از يك طرف وميان آينده سعادتبار يا شقاوت بارش از طرف ديگر منكر است ، هرگز درفكر تقويت شخصيت و اصلاح اخلاق و كنترل اعمال خود نمیافتد و همه چيز راحواله به تقدير میكند . استفادههای سياسی تاريخ نشان میدهد كه مسأله قضا و قدر در زمان بنیاميه مستمسك قرص ومحكمی بوده برای سياستمداران اموی . آنها جدا از مسلك جبر طرفداریمیكردند و طرفداران اختيار و آزادی بشر را به عنوان مخالفت با يك عقيدهدينی میكشتند يا به زندان میانداختند ، تا آنجا كه اين جمله معروف شد :" الجبر والتشبيه امويان ، والعدل والتوحيد علويان " . قديمترين كسانی كه مسأله اختيار و آزادی بشر را در دوره اموی عنوانكردند و از عقيده آزادی و اختيار بشر حمايت كردند ، مردی از اهل عراق بهنام معبد جهنی و مرد ديگری از اهل شام معروف به غيلان دمشقی بودند . ايندو نفر به راستی و درستی و صدق و ايمان شناخته میشدند . معبد به همراهیابن اشعث خروج كرد و به دست حجاج كشته شد و غيلان نيز پس از آنكهحرفهايش به گوش هشام بن عبدالملك رسيد ، به دستور هشام دستها وپاهايش را بريده ، سپس او را به دار آويختند . در كتاب تاريخ علم كلام تأليف شبلی نعمان جلد اول صفحه 14 مینويسد :" اگر چه برای اختلاف عقايد تمام عوامل و اسباب فراهم بود ، |