میدهند . عليهذا گاهی اگر يك جريان را تنها از دريچه علل مادی و ابعادجسمانی بنگريم رابطه علی و معلولی كاملی میبينيم ، ولی اگر با ديده ديگریجريانهای پنهان ديگر را مشاهده كنيم ، خواهيم ديد آنچه ما او را علتمیپنداشتيم برای وجود معلول كافی نبوده ، زيرا يك جريان پنهان ديگر بودهكه در جريان مورد نظر ما دخالت داشته است . در آن فصل گفتيم كه صدقاتو احسانها و نيتها و بالاخره نوع اعمال بشر كه با نيت و جنبههای روحی بشروابستگی دارد ، از خود آثاری در جريان علل و اسباب جهان باقی میگذارد واگر كسی حس علاوهای بر آنچه ما داريم داشته باشد و آن جريانها را با آنحس ، ادراك كند ، در موارد خاصی طرز قضاوت او با قضاوت ما متفاوتخواهد بود . درست مثل اين است كه ما كه موجود سه بعدی هستيم باموجودات دو بعدی كه بيش از دو بعد را نمیتوانند درك كنند ، در يكموضوع بخواهيم قضاوت كنيم ، البته در موضوعات دو بعدی قضاوت ما و آنهايكسان خواهد بود ولی در موضوعات سه بعدی قضاوت ما و آنها قهرا متفاوتخواهد بود . اهل يقين ، يعنی آنها كه حسی ديگر و ديدهای ديگر دارند وجهان را در كشش و امتدادی ديگر و جريان و سيلانی ديگر علاوه بر آنچه مامیبينيم میبينند ، در موارد خاصی قضاوت آنها با ما متفاوت خواهد بود .آنچه ما او را مثلا علت مرگ میبينيم ، او به واسطه احاطه بر جهانی پنهانممكن است علت مرگ نبيند . از لحاظ جريانهای معنوی چه مانعی دارد كهبعضی چيزها در حكم تضمين عمر يا سلامت يا رزق باشد و تأثيری معنوی درادامه عمر يا سلامت يا توسعه رزق داشته باشد و اهل يقين از آن آگاه باشند؟ به هر حال ، اين حديث قابل توجيه است و اين مطلب دامنه |