الی ما قدر لنا و علينا ، فنسأل الله خير القضاء و خير القدر فی عافية "يعنی امر الهی نافذ ، و قضا و قدر او قطعی است ، تا برای ما چه مقدركرده باشد ، از او بهترين قضاها و قدرها را مسئلت مینماييم . در شرح ابن ابی الحديد بر نهج البلاغه ، خطبه 132 میگويد : عمر بنالخطاب در يكی از سفرها كه به شام رفت ، قبل از ورود به شام اطلاع پيداكرد كه در آنجا بيماری طاعون پيدا شده . با همراهان خود درباره ورود بهشام مشورت كرد ، همه او را منع كردند مگر ابوعبيده جراح كه فرماندهمسلمين در شام بود . او به عمر گفت : " يا اميرالمؤمنين اتفر من قدرالله ؟ " يعنی آيا از قضا و قدر الهی فرار میكنی ؟ عمر گفت : " نعمافر من قدر الله بقدر الله الی قدر الله " . يعنی از قضا و قدر الهی بهحكم قضا و قدر الهی به سوی قضا و قدر الهی فرار میكنم . و همان وقت شخصیمدعی شد از پيغمبر شنيده است كه اگر در شهری طاعون بود و شما در بيرونآن شهر بوديد ، وارد آن شهر نشويد ، ولی اگر در شهری بوديد و طاعون آمد ،از شهر خارج نشويد . عمر كه قبل از شنيدن اين حديث كمی مردد بود از ورودبه شهر منصرف شد . آنچه مجموعا از اخبار و روايات شيعه و سنی برمیآيد . اين است كه شخصرسول اكرم ( ص ) مسلما مسأله قضا و قدر را برای اصحاب خود طرح كردهاست و اميرالمؤمنين علی ( عليه السلام ) نيز مكرر در اين باب داد سخنداده است . آنچه اعجاب را برمیانگيزد اين است كه اين تعليم بزرگآنچنان با استادی و مهارت به مردم صدر اسلام تلقين شده است كه با " جبر" فرسنگها فاصله داشته و آنها را جبری مسلك و در نتيجه بیاراده وغيرمتكی به نفس بار نياورده است ، هم عملشان در صدر اول حاكی از اينمطلب است و |