و هميشگی دانسته است ، مطلبی است كه در ضمن اين سلسله مباحث در جایمناسبی طرح خواهد شد . منحصر به آقای واشنگتن ارونگ نيست ، به نوشته هر نويسنده غربی ، حتیآنهايی كه تا حدی بیغرضی خود را نشان دادهاند ، در اين زمينه برخوردهايمشبيه اين اظهار نظر را ديدهايم . همه آنها اسلام را يك مسلك جبریمیدانند ، چيزی كه هست بعضی از آنها اين عقيده را دخيل در انحطاط مسلمينندانستهاند و بعضی ديگر دخيل دانسته بلكه عامل اصلی شمردهاند . ويل دورانت در تاريخ تمدن پس از آنكه به مضمون آياتی از قرآن درزمينه علم و مشيت الهی اشاره میكند و میگويد جبريگری از لوازم تفكراسلامی است ، میگويد : " در نتيجه اين اعتقاد ، مؤمنان سختترين مشكلات زندگی را با قلبیمطمئن تحمل میكردند ، ولی همين عقيده در قرون اخير مانع پيشرفت عربان شدو انديشه آنها را از كار انداخت " ( 1 ) . اما گوستاولوبون معتقد است كه اعتقاد به تقدير و جبر ، تأثيری درانحطاط مسلمين نداشته است و علل انحطاط مسلمين را در جاهای ديگر بايدجستجو كرد . اول در نظر داشتم همه مطالب مربوط به عظمت و انحطاط مسلمين را درمقدمه اين رساله ذكر كنم ، ولی بعد ، از اين فكر منصرف شدم و تصميمگرفتم آن مطالب را مستقلا رسالهای قرار داده و در صدر اين سلسله مباحثقرار دهم ، زيرا ديدم اگر همه مطالب لازم نوشته شود ، مفصل خواهد شد ومقدمه از اصل كتاب طولانیتر میگردد ، و اگر رعايت اختصار شود به صورتناقص درخواهد آمد . لهذا ترجيح دادم پاورقی : 1 - تاريخ تمدن ، ج / 11 ص . 42 |