برای او از ناحيه عقل و اراده خودش باز است . انجام اين عمل مشروط استبه اينكه قوه تميز و تشخيص او همانند يك شورای عالی به تصويب برساند وقوه اراده او مانند يك قوه مجريه به كار بيفتد . اينجاست كه تأثيرانسان در سرنوشت خود به عنوان يك عامل مختار ، يعنی عاملی كه پس ازآنكه همه شرايط طبيعی فراهم است در انتخاب فعل و ترك " آزاد " است، معلوم میشود . معنی آزادی انسان اين نيست كه از قانون عليت آزاد است ، زيرا گذشتهاز اينكه آزادی از قانون عليت فی حد ذاته محال است ، با اختيار ارتباطندارد ، بلكه اين گونه آزادی با اجبار يكسان است . چه فرق میكند كهانسان از ناحيه عامل خاصی مجبور و مكروه باشد كه برخلاف ميل و خواست خودعمل بكند ، يا اينكه خود عمل از قانون عليت آزاد باشد و با هيچ علتی واز آن جمله خود بشر بستگی نداشته باشد و خودبخود واقع شود ؟ ! اينكهمیگوييم بشر مختار و آزاد است به اين معنی است كه عمل او از خواست ورضايت كامل او و تصويب قوه تميز او سرچشمه میگيرد و هيچ عاملی او رابرخلاف ميل و رغبت و رضا و تشخيص او وادار نمیكند ، نه قضا و قدر و نهعامل ديگر . خلاصه اينكه چون تمام علل و اسباب ، مظاهر قضا و قدر الهی میباشند ، درمورد هر حادثهای ، هر اندازه علل و اسباب مختلف و جريانهای مختلفمتصور باشد ، قضا و قدرهای گوناگون متصور است . آن جريانی كه واقع میشودو صورت میگيرد ، به قضا و قدر الهی است و آن جريانی هم كه متوقف میشود، به قضا و قدر الهی است . |