صحيح و غير قابل انكار است . اما لازمه اينها همه اين نيست كه انسانمجبور و مسلوب الاختيار باشد و آنگاه كه معصيت میكند از طرف قوه ونيرويی مجبور بوده باشد ، بلكه آن موجودی كه در نظام تكوينی آزاد آفريدهشده و در نظام علمی نيز آزاد و مختار قرار گرفته ، اگر كاری را به جبربكند ، " علم خدا جهل بود " . لذا از اشكال كننده كه میگويد : "میخوردن من حق ز ازل میدانست " ، بايد توضيح خواست كه آيا آنچه حق زازل میدانست ، میخوردن اختياری و از روی ميل و اراده و انتخاب شخصیبدون اكراه و اجبار بود ، يا میخوردن جبری و تحميلی به وسيله يك قوهایخارج از وجود انسان ، و يا میخوردن مطلق بدون توجه به علل و اسباب ؟آنچه " حق ز ازل میدانست " نه میخوردن اجباری بود و نه میخوردن مطلق ،میخوردن اختياری بود ، و چون علم ازلی چنين است پس اگر میبه اختيارنخورد و به جبر بخورد " علم خدا جهل بود " . عليهذا نتيجه علم ازلی بهافعال و اعمال موجودات صاحب اراده و اختيار ، جبر نيست ، نقطه مقابلجبر است . لازمه علم ازلی اين است كه آن كه مختار است حتما بايد مختارباشد . پس راست گفته آن كه گفته است :
علم ازلی علت عصيان كردن |
نزد عقلا زغايت جهل بود |
اينها همه در صورتی است كه محل بحث را علم سابق ازلی الهی قرار دهيمكه در قرآن كريم به نام كتاب و لوح محفوظ و قلم و امثال اينها ياد شدهاست و در اشكال هم همين علم ذكر شده است . اما بايد دانست گذشته ازاينكه موجودات جهان و نظام سببی و مسببی ، معلوم حق میباشند به علم سابقازلی ، خود همين نظام كه معلوم حق است علم حق نيز میباشد . اين جهان باهمه نظامات