ريشه تاريخی يكی از مباحث قابل توجه اين است كه منشأ پيدايش اين افكار و عقايد واين بحث و جدلها چيست ؟ چطور شد كه مسلمين از نيمه اول و حداكثر ازنيمه دوم آن قرن وارد بحث جبر و قدر شدند . بدون شك علت ورود مسلمين در اين مباحث آيات قرآن و كلمات رسولاكرم است . مسأله سرنوشت و هم مسأله آزادی و اختيار بشر از مسائلی استكه بالطبع مورد علاقه هر كسی است ، و چون اين مسأله مكرر در كتاب آسمانیمسلمين طرح و عنوان شده و آياتی در كمال صراحت ، سرنوشت را تأييد میكندو آياتی ديگر به همين صراحت بشر را مختار و آزاد معرفی میكند ، خواهناخواه آنها را به فكر و انديشه و بحث و گفتگو وادار میكرد . اما مستشرقين و اتباع و اذنابشان مدعی هستند كه اين افكار ريشه ديگردارد . چنانكه قبلا گفتيم بعضی از مورخين اروپايی را عقيده اين است كهمسأله سرنوشت و جبر و اختيار بعدها در ميان متكلمين اسلامی عنوان شد و دراسلام سخنی از اين مطالب نيست ، نه از جبر و نه از اختيار ! ولی بعضیديگر در سخنان خود چنين وانمود میكنند كه فكر اشاعره مبنی بر جبر و عدمآزادی بشر همان چيزی است كه اسلام تعليم داده است ، اما معتزله زير باراين حرف اسلام مانند بسياری از حرفهای ديگر اسلام كه با عقل و منطق منطبقنمیشد نرفتند و موضوع آزادی و اختيار بشر را معتزله برای اولين بار درميان مسلمين عنوان كردند ! تازه معتزله نيز اين فكر را از پيش خود ابداعنكردند ، در اثر معاشرت و مجاورت با ملل ديگر و |