بعضی اصول را سرسری بپذيرند ، كوشيدند بعضی از عبارات و كلمات قرآن راتفسير كنند و از اينجاست كه علم تفسير به وجود آمد . نخستين سؤالی كه بهنظر مسلمين آمد اين بود كه اگر بشر نتواند عليه امر خداوند [ قدر ]اقدامی كند و با وجود اين خداوند پاداش او را به موجب اعمال خوب و بداو بدهد ، آيا قدرت خداوندی و مسؤوليت بشر متناقض نمیآيد ؟ قرآن كريمنيز به اين سؤال پاسخی نمیدهد . در واقع ، قدرت كامله خداوندی چنان درسراسر قرآن به چشم میخورد كه جايی برای آزادی بشر باقی نمیگذارد . به اينطريق حس مسؤوليت بشر در برابر تسليم به امر خداوند وجود ندارد . . " (1 ) . . كتاب آقای دومينيك سوردل پر است از اين تحقيقات عالی ! اين استطرز تفكر و استنباط مستشرقين ، و اين است ميزان صلاحيت آنها در اين گونهمسائل . از آنچه گذشت معلوم شد كه مسأله سرنوشت و قضا و قدر در خود قرآن مجيدمكرر ذكر شده و از ابداعات متكلمين نيست ، بعلاوه اعتقاد به سرنوشت وقضا و قدر عمومی آن طور كه قرآن تعليم میدهد با مسلك جبر از زمين تاآسمان فاصله دارد . معمولا مستشرقين اروپايی معتزله را ستايش میكنند از آن نظر كه معتزلهمنكر قضا و قدر میباشند ، زيرا به عقيده مستشرقين اعتقاد به سرنوشت عيناعتقاد به جبر است ! بدون شك اگر معتزله را با اشاعره مقايسه كنيم ، معتزله از حريت واستقلال فكری شايستهای برخوردار بودهاند . اقدام متوكل عباسی عليه معتزلهو به كرسی نشاندن روش اشعری را بايد فاجعه پاورقی : . 1 اسلام ، از سری چه میدانم ؟ ترجمه دكتر اسماعيل دولتشاهی ، ص 55 و . 56 |