اگر مدعی شوی كه تو و خدا با هم صاحب اين استطاعت و قدرت هستيد ، تورا میكشم ( زيرا خود را شريك خدا و همدوش و همكار با خدا فرض كردهای ،و اين كفر است ) و اگر بگويی بدون خدا صاحب اين استطاعت هستی ، باز تورا میكشم ( زيرا خود را مستقل و بینياز از خدا فرض كردهای ، اين نيز كفراست ، زيرا استقلال در هر شأنی از شؤون مستلزم استقلال در ذات و منافی باامكان ذاتی و مستلزم وجوب ذاتی است ) . سائل پرسيد پس چه بگويم ؟ فرمود : « انك تملكها بالله الذی يملكها من دونك . فان يملكها اياك كان ذلكمن عطائه ، و ان يسلبكها كان ذلك من بلائه ، هو المالك لما ملكك والقادر علی ما عليه اقدرك » . تو به مشيت و اراده حق صاحب استطاعت میباشی ، در حالی كه در همينحال خداوند صاحب مستقل اين استطاعت است . ( يعنی تو صاحب ايناستطاعتی ، اما صاحب متكی به غير و غير قائم به ذات ، و اما او صاحبهمين استطاعت است ، اما صاحب قائم بالذات و غير متكی به غير . ) اگربه تو استطاعت میدهد ، اين استطاعت تو عطيه اوست و اگر از تو سلبمیكند ، تو را در بوته آزمايش قرار میدهد . در عين حال بايد بدانی آنچهبه تو تمليك میكند در عين اينكه به تو تمليك میكند ، خودش مالك اوست. تو را به هر چه قادر میسازد باز تحت قدرت خود اوست و از تحت قدرتاو خارج نمیشود . خلاصه مضمون حديث اين است كه هر اثری در عين اينكه |