هيئت ، موسيقی ) و طبيعيات ( فيزيك ، حيوان شناسی ، گياه شناسی ) رامیگويند ح كمت نظری يا فلسفه نظری ، و در مقابل ، اخلاق ، سياست و تدبيرمنزل را میگويند حكمت عملی . در منطق چنين سخنی گفته نشده است ولیمطلب صحيح است يعنی همچنانكه فلسفه بر دو قسم است : معيارهای نظری (همان منطقهای معمولی ) و معيارهای عملی . معيارهای عملی همان است كه مانام آنها را " سيره " يا روش میگذاريم . آيا میتوان در عمل يك منطق ثابت داشت ؟ قبلا گفتم كه بعضی افراد دارای منطقاند و بعضی نيستند . اينجا اين مسئلهطرح میشود - و مخصوصا جوانان ممكن است توجهشان جلب بشود به اين مطلب -كه آيا يك انسان میتواند در عمل ، در همه شرايط زمانی و مكانی يك منطقداشته باشد ، يك منطق ثابت محكم كه از منطق خودش تجاوز نكند ؟ مادرباره پيغمبر اكرم چنين حرفی میزنيم كه پيغمبر اكرم مردی بود كه در عملسيره داشت ، روش و اسلوب داشت ، منطق داشت ، و ما مسلمانان موظفيمكه سيره ايشان را بشناسيم ، منطق عملی ايشان را كشف كنيم برای اينكه ازآن منطق در عمل استفاده بكنيم . حال آيا يك انسان میتواند از اول تا آخرعمر يك منطق داشته باشد ؟ كه آن منطق برای او اصل باشد و اصالت داشتهباشد ؟ يا اصلا بشر نمیتواند يك منطق ثابت داشته باشد يعنی انسان تابعشرايط زمانی و مكانی |