بايد عاقل و فتن باشد و هيكل و زور نمیتواند با عقل و فكر و هوش برابریبكند ، میگويد خرگوش به اين كوچكی و كم قوهای ، شير به آن بزرگی وزورمندی را آخر معلق میكند در چاه . اين را برای پند و اندرز میگويد والاداستانی واقع نشده كه واقعا شيری باشد و روباهی و خرگوشی و با همديگرحرف زده باشند . بعضی خواستهاند چنين حرفی العياذ بالله بگويند كه اصلاضرورتی ندارد ما در باب قصص قرآن ، راجع به اين جهتش فكر بكنيم كه آياقصص قرآن تاريخ است يا تمثيل است برای پند و اندرز . ولی اين حرف ، بسيار حرف مفتی است . محال است كه انبياء ، در منطقنبوت ، برای يك حقيقت ، العياذ بالله يك امر واقع نشده و يك دروغ راولو به صورت تمثيل بيان بكنند . در ادبيات دنيا از اين حرفها زياد است. غير از آنهايی كه از زبان حيوانات گفتهاند ، آنهايی هم كه از زبانحيوانات نگفتهاند [ از تمثيل استفاده كردهاند ] . حتی همين داستانهایسعدی كه در گلستان و بوستان و غيره آمده هيچ معلوم نيست كه ارزش تاريخیداشته باشد و خيلی از آنها مسلم شبهه ندارد ، به جهت اينكه اصلا داستان ،خودش را نقض میكند . مثلا میگويد در هندوستان كه بودم رفتم در بتخانهسومنات . آنجا زند و پازند میخواندند . بعد زدم بتها را شكستم ، چنينكردم ، چنان كردم . اصلا معلوم نيست سعدی به عمرش رفته باشد به آنجا . وبه علاوه اگر در بتخانه سومنات رفته ، آنجا زند و پازند چكار میكرده است؟ ! يا میگويد : در كاشغر كه بودم بچهای را ديدم كه داشت فلان كتاب نحورا میخواند ، من به او چنين گفتم و او به من چنين جواب داد . نه اوهدفش آن اندرزی است كه میخواهد بدهد . از |