" سيره " يعنی نوع راه رفتن . سيره بر وزن فعلة است و فعله در زبانعربی دلالت میكند بر نوع . مثلا جلسه يعنی سبك و نوع نشستن ، و اين نكتهدقيقی است . سير يعنی رفتن ، رفتار ، ولی سيره يعنی نوع و سبك رفتار .آنچه مهم است شناختن سبك رفتار پيغمبر است . آنها كه سيره نوشتهاندرفتار پيغمبر را نوشتهاند . اين كتابهايی كه ما به نام سيره داريم سيراست نه سيره . مثلا سيره حلبيه سير است نه سيره ، اسمش سيره هست ولیواقعش سير است . رفتار پيغمبر نوشته شده است نه سبك پيغمبر در رفتار، نه اسلوب رفتار پيغمبر ، نه متد پيغمبر . سبك شناسی مسئله متد خيلی مهم است . مثلا در باب شعر ، رودكی را میگوئيم شاعر ،سنائی را هم میگوئيم شاعر ، مولوی را هم میگوئيم شاعر ، فردوسی را هممیگوئيم شاعر ، صائب را هم میگوئيم شاعر ، حافظ را هم میگوئيم شاعر .برای يك آدمی كه وارد سبك شعر نباشد همه شعر است . میگويد شعر ، شعراست ديگر ، شعر كه فرق نمیكند ولی يك آدم وارد میفهمد كه شعر سبكهایمختلف دارد ، شعر به سبك هندی داريم ، شعر به سبك خراسان داريم ، شعرمثلا به سبك عرفان داريم ، و سبكهای ديگر در شعر شناسی آنچه مهم استسبك شناسی است كه ملك الشعرای بهار كتابی در سبك شناسی نوشته است .حتی در نثر هم سبك شناسی هست و اختصاص به شعر ندارد . سبك شناسی غيراز شعر شناسی و غير از |