جايی كه بايد برسی ، من فهميدم ، تو در ركاب فرزند فاطمه شهيد خواهی شد. حسين شفيع تو در قيامت خواهد شد . زهير ! كاری نكن كه ميان من و تو درقيامت جدايی بيفتد ، من دست به دامن تو میزنم به اين اميد كه در قيامتمادر حسين از من هم شفاعت كند . اين تذكر و بيداری كار را به جايی رساند كه همين زهير كاره از ملاقاتامام حسين ، به جايی رسيد كه در صدر اصحاب ابا عبدالله قرار گرفت و روزعاشورا ابا عبدالله ميمنه را به زهير داد . آنقدر اين مرد شريف از آبدرآمد كه میدانيم در روز عاشورا وقتی كه ابا عبدالله تنها ماند و ديگراحدی از اصحاب و ياران و اهل بيتش نبود ، آنگاه كه آمد وسط ميدان واصحاب خودش را صدا زد ، يكی از افرادی كه در رديف اول نامشان را بردجناب زهير بود : « يا اصحاب الصفا و يا فرسان الهيجاء يا مسلم بن عقيليا هانی بن عروش و با زهير قوموا عن نومتكم بنی الكرام و ادفعوا عن حرمالرسول الطغاش اللئام » . خلاصه میگويد : زهير جان ! عزيزم ! چراخوابيدهای ؟ بلند شو ، از حرم پيغمبر خودت دفاع كن . و لا حول و لا قوش الا بالله العلی العظيم . باسمك العظيم الاعظم الاجلالاكرم يا الله . . . پروردگارا عاقبت امر همه ما ختم به خير بفرما ، خوف و خشيت خودت رادر قلبهای همه ما قرار بده ، نيتهای همه ما را خالص بگردان . . . |