پيغمبر كارخانه معجزه سازی نياورده . او آمده است ايمان خودش را برمردم عرضه بدارد ، و برای اينكه شاهد و گواهی هم بر صدق نبوت و رسالتشباشد ، خدا به دست او معجزه هم ظاهر میكند . همين قدر كه اتمام حجت شدديگر در معجزه سازی بسته میشود . نه اينكه يك معجزه اينجا ، يك معجزهآنجا ، او بگويد فلان معجزه را انجام بده ، بسيار خوب . آن يكی پيشنهادديگر بكند ، بسيار خوب . مثل اين معركه گيرها . يكی بگويد كه من میگويمآن آدم را سوسك كن ، ديگری بگويد من میخواهم كه اين الاغ را تبديل بهاسب بكنی . بديهی است كه مسئله اين نيست . علی ( ع ) میگويد اگر اينجور میبود ، ديگر ايمانها ايمان نبود . جمله بعدش كه محل شاهد من استاين است كه میگويد : خدا از اين جور تشريفات و تشكيلات و دبدبهها وطنطنهها هرگز به پيغمبرش نمیدهد ، اين جور نيروها كه واهمه مردم را تحتتأثير قرار بدهد خدا به پيغمبران نمیدهد و پيغمبران هم از اين روش پيروینمیكنند « و لكن الله سبحانه جعل رسله اولی قوش فی عزائمهم » خدا هرنيرويی كه به پيغمبران داده ، در همتشان داده ، در ارادهشان داده ، درعزمشان داده ، در روحشان داده كه میآيد با آن لباس پشمی و عصای چوبی بهدست در مقابل فرعونی میايستد و با چنان قدرتی سخن میگويد « و ضعفة فيماتری الاعين من حالاتهم » ( 1 ) . بعد میفرمايد : « مع قناعة تملا القلوب والعيون غنی ، و خصاصة تملا الابصار » پاورقی : . 1 [ ترجمه : و در حالاتشان كه به چشم ديگران میآيد ضعيف و ناتوانقرارشان داده است ] . |