میشود و سقوطش همان . امام رضا فرمود : در دل مقدس اين پيغمبر بزرگ اين عجب پيدا شد كهآيا از من بهتر قاضی هم در عالم هست ؟ تصور " من " در قلب داوود پيداشد . داوود ! تو ديگر نبايد فكر " من " تصور " من " در ذهنت باشد .خدا اين امتحان را پيش آورد . عنايت خدا كه از داوود گرفته شد ، درقضاوتش شتاب كرد حتی به صورت تقديری ، يعنی يادش رفت كه وقتی مدعیدعوی خودش را طرح میكند قاضی نبايد يك كلمه حرف بزند ولو به صورتتقدير و فرض . يك نفر آمده میگويد : اين آقا كه میبينيد مال بنده رابرده است ، با ثروت زيادی كه دارد - نودونه گوسفند دارد و من يكی دارم- به اين يك گوسفند من هم طمع كرده . داوود تحت تأثير عواطف انساندوستی خودش قرار گرفت ، صبر نكرد كه ببيند طرف چه میگويد . آخراو هم از خودش دفاعی دارد . فورا گفت : در واقع شايد هم به صورت تقدير: اگر اين جور باشد او به تو ظلم كرده است . تا چنين پيشدستی كرديكمرتبه متوجه شد كه داوود ! شرط قضاوت اين نبود كه حرف ديگری رانشنيده ، سخن بگويی ، قاضی بايد سكوت كند بگذارد ديگری هم حرفش را بزندو از خودش دفاع بكند آن وقت حرفش را بزند . اينجا بود كه داوود فهميددر امر قضاوت اشتباه كرده است ، نه تنها فهميد در امر قضاوت اشتباهكرده ، بلكه ريشه اشتباه خودش را هم فورا به دست آورد : داوود ! از كجاخوردی ؟ از آنجا كه فكر " من " كردی ، گفتی منم . اين ضربهای بود كه ازآن " م ن " خوردی . در قرآن صحبت زنی نيست ، صحبت اوريايی نيست ،صحبت مرغی كه پريده باشد نيست ، صحبت اين حرفها نيست . |